کرشمه مهتاب

کرشمه مهتاب

کرشمه مهتاب

اکنون که خورشید جمعه

 از پشت بادگیر نشست میکند

و صدای ناله ی جغد شوم

وق وق سگان و زوزه ی شغالان را 

ترسان تر میکند

به دلم گردباد میشود 

که شاید باز دست فلک

چوب تنبیه مرا بردارد

به زمینم بزند یا که براند ز درم

به غمی سخت درآیم 

یا که از شدت طب 

از پای درآیم

غرق در اندوه گناهم بودم 

که موذن بانگ اذانش پر کرد

همه ی دشت و دمن را

 باد نرمی وزیدن بگرفت

 و پراندم به سنگی

جغد شوم از لب بام

به کرشمه های مهتاب امیدوار شدم

و اشک دیده پاک نمودم آرام

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا