شهید اصغر اقدسی
نام پدر: فرهاد (خسرو)
نام مادر: ظهریا دهقانی
تاریخ و محل تولد: ۱۳۴۲/۱/۱، یزدل
شماره شناسنامه و محل صدور: ۲۷، کاشان
تحصیلات: دیپلم اقتصاد
وضعیت تاهل: مجرد
سوابق فعالیت عضوانجمن اسلامی ،یزدل عضو پایگاه بسیج شهید قاضی طباطبایی یزدل
یگان اعزام کننده سپاه، لشکر ۱۴ امام حسین(ع)
نوع عضویت: بسیجی
تاریخ آخرین اعزام: ۱۳۶۲/۴/۸
مدت حضور در جبهه نه ماه
دفعات حضور در جبهه سه مرتبه
مسئولیت در جبهه تک تیرانداز، آرپی جی زن
تاریخ و محل شهادت ۱۳۶۲/۵/۱۲، پیرانشهر، کله قندی
نحوه شهادت انفجار مین
نام و رمز عملیات والفجر (۲)، یا الله یا الله یا الله
سن شهید بیست سال
مدفن شهید گلزار شهدای یزدل
تاریخ خاکسپاری: ۱۳۷۱/۷/۱۶
گزیده وصایا و سخنان
شهادت مقطعی از حرکت تکاملی است که انسان به وجود مطلق میپیوندد و هیچ اجباری در این راه نیست.
سوز و آتشی وجودم را فرا گرفته که جز شهادت چیز دیگری نمی تواند آن را خاموش کند. شهادت آن چنان شیرین است که هر کس نمیتواند شیرینی آن را درک کند شهادت از هر چیز برایم شیرین تر است.
صفیر گلوله ها عقد مرا خواهند خواند و عروس شهادت مرا در آغوش خواهد کشید. با پوششی از خون سرخ خود را بزک خواهم کرد و در غلغله شادی مسلسلها و بارش نقل سربها در حجله عروس من شهادت مرا به آغوش خواهد کشید و اوست فرزند من مجلس عزاداری من مجلس دامادی من است برای اینکه من به معشوق خود رسیده ام و این بزرگترین آرزوی من بود.
در کارهایتان اخلاص و عمل نشان دهید نه اینکه شعار بدهید، هیچ وقت فرصت را بیهوده از دست ندهید که از دست دادن فرصت غصه و اندوه به بار می آورد.
خاطره
نجابت تلاش و پشتکار از خصوصیات بارز اخلاقی شهید اقدسی بود. پشتکارش در زندگی مثال زدنی بود چون به سختی بزرگ شد در زمین کشاورزی کار کرد و درس خواند و هیچ گاه از این همه رنج و سختی که میکشید گله و شکایتی نکرد نحوه رفتارش با پدر و مادر و اعضای خانواده مودبانه بود و به کوچک و بزرگ احترام میگذاشت به برادر و خواهر بسیار توجه میکرد و با آنها مهربان بود به نماز علاقه خاصی داشت و بسیار به آن اهمیت میداد. همین علاقه و تعهد به احکام و مسایل شرعی سبب شد که نماز را از دوره کودکی به ما آموزش . دهد. رابطه نزدیکی با مادرم داشت در کارهای خانه یار و مددکارش بود و خیلی به امور او رسیدگی میکرد به طوری که مادرم شهادتش را باور نکرد و همیشه میگفت: اصغر زنده است. مادر نتوانست فـراق و دوری اش را تحمل کند و در نهایت بیمار و ناتوان شد….
برای مطالعه ادامه خاطره به (( کتاب زندگان جاوید ))
اثر میثم رضوانی یزدلی مراجعه فرمایید.
دیدگاه