چشمان کهربا
دختری دیدم قشنگ و دلربا
رنگ چشمانش به سان کهربا
لعل لبهایش شراب ناب ناز
ایروان چون کمندش طاق باز
قد و بالایش نگو، سرو و چنار
عشوه هایش کرده خلق را بی قرار
با نگاه نافذش حیران شوی
با صدای نازکش نالان شوی
من چه گویم از تن و اندام جان
مست و مدهوشش شوی و نیمه جان
زاده ی تیر است و تیرباران کند
عاشقان را جملگی ویران کند
دیدگاه